زخمه بر دل

باشد که قدری بیاسایم

زخمه بر دل

باشد که قدری بیاسایم

من خود دلم از مهر تو لرزید, وگرنه


من خود دلم از مهر تو لرزید, وگرنه


تیرم به خطا می رود اما به هدر, نه!


دل خون شده وصلم و لب های تو سرخ است


سرخ است ولی سرخ تر از خون جگر, نه



با هرکه توانسته کنار آمده دنیا


با اهل هنر؟ آری! با اهل نظر؟ نه!


بد خلقم و بد عهد زبانبازم و مغرور


پشت سر من حرف زیاد است مگر نه؟



یک بار به من قرعه عاشق شدن افتاد


یک بار دگر, بار دگر, بار دگر ... نه!

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.