بغض ِ فروخورده ام ، چگونه نگریم ؟
غنچۀ پژمرده ام ، چگونه نگریم ؟
رودم و با گریه دور می شوم از خویش
از همه آزرده ام ، چگونه نگریم ؟
مرد مگر گریه می کند ؟ چه بگویم
طفل ِ زمین خورده ام ، چگونه نگریم ؟
تنگ پر از اشک و چشم های تماشا
ماهی دلمرده ام ، چگونه نگریم !
پرسشم از راز ِ بی وفایی او بود
حال که پی برده ام ، چگونه نگریم ؟
فاضل نظری
نمیدانم از دلتنگی عاشقترم
یا از عاشقی
دلتنگتر!
فقط میدانم
در آغوش منی
بی آنکه باشی
و رفتهای
بی آنکه نباشی ...
عباس معروفی
مثل گیسویی که باد آن را پریشان میکند
هر دلی را روزگاری عشق ویران میکند
ناگهان میآید و در سینه میلرزد دلم
هرچه جز یاد تو را با خاک یکسان میکند
با من از این هم دلت بیاعتناتر خواست، باش!
موج را برخورد صخره کِی پشیمان میکند؟
مثل مادر، عاشق از روز ازل حسرتکِش است
هرکسی او را به زخمی تازه مهمان میکند
اشک میفهمد غم ِ افتادهای مثل مرا
چشم تو از این خیانتها فراوان میکند
***
عاشقان در زندگی دنبال مرهم نیستند
دردِ بیدرمانشان را مرگ درمان میکند…
"مژگان عباسلو"