زخمه بر دل

زخمه بر دل

باشد که قدری بیاسایم
زخمه بر دل

زخمه بر دل

باشد که قدری بیاسایم

نشانی قلبت را هرگز از یاد نبرده ام

ماه من!

نشانی قلبت را هرگز از یاد نبرده ام
فرسنگ ها هم که دور باشی
هوایت که به سرم بزند
می نشانمت کنار رویا هایم
دست های دلواپسم را
قفل می کنم به بودنت..
"تو"

همان جان منی
که گاهی می رسی به لبهایم...

 

"ناشناس"

عشق قدیمی



اکنون برایم شبیه تابلویی هستی که تو را به کنج انباری خانه مان پناه دادم

راستش را بخواهی ، خودم را از آن ...

حالا که دانه دانه برف سفید ، موهایم را رنگ میکنند 

و اهل  و عیالی دارم

از همیشه دلتنگ ترم و عجیب هوای عاشقی دارد دلم

پرسه های بی محابا


نفمه های عاشقانه

پسرکی سر به هوا

...

راستی خبرت دهم 

پس از تو 

دیگر

نه بوسه ها ، بوسه شدند و

نه قدم ها عاشقانه

 ....

اگر گذارت به محله قدیمی مان

همان جا که دیدار تازه میکردیم افتاد

مردی در کنجی نشسته و 

به یادت سیگاری دود میکند 

و 

به انتهای خیابانی می اندیشد که 

شاید

روزی

 بی خبر

از آن بگذری...



ش.ح

احترام بزرگتر



پدرم هرگز ما را نزد و همواره تنبیهات خلاقه‌ای در کف داشت . مثلاً اگر فحش بد می‌دادیم، باید می‌رفتیم و دهان‌مان را سه بار زیر

 شیر آشپزخانه می‌شستیم و اگر فحش خوب می‌دادیم، یک بار. من روزهای پرفحش کودکی‌ام را یادم است که هر چند دقیقه یک

 بار بالای روشویی مستراح ایستاده‌ام و دارم آب می‌گردانم توی دهانم. هم‌زمان، نبردهای مرگباری را هم یادم است که بین خواهران

 و برادرانم به راه می‌افتاد و میادینی که کم از رینگ خونین نداشت.   ادامه مطلب ...

دلتنگ..

دلتنگم


چون تک درخت خانه ِمان که بهاری از برای خود نمی بیند


چون کوچه ای تاریک که سالهاست عابری از آن گذر نکرده است


چون سنگی که حتی کودکی خردسال آن را به تیپا از خود دور نمی کند

چون برگی اسیر در دستان بی رحم باد

چون خودم تنها

....


"ش.ح"

کوره



محبوبم

من

کارگری تنها

بر کوره ای سوزان


در این خفقان آتش و دود

که چشم چشم را نمیبیند 

و

گوش صدایی جز نهیب این آهن خواره طماع را نمیشود

تنها خاطر دل انگیزم 

نام تو

لبخند توست



دوست داشتن تو

بی شک

قشنگ ترین

و 

افسانه ای ترین

داستان زندگی من خواهد بود

ش.ح