زخمه بر دل

زخمه بر دل

باشد که قدری بیاسایم
زخمه بر دل

زخمه بر دل

باشد که قدری بیاسایم

بر ما رقم خطا پرستی همه هست

بر ما رقم خطا پرستی همه هست
بدنامی و عشق و شور و مستی همه هست

ای دوست چو از میانه مقصود توئی
جای گله نیست چون تو هستی همه هست.

"مولانا"

رباعی / دیوان شمس

من مهــــر تو بر تارک افلاک نهم - علیرضا قربانی




من مهــــر تو بر تارک افلاک نهم

دست ستمت بر دل غمناک نهم

هر جا که تو بر روی زمین پای نهی

پنهان بروم دیده بر آن خاک نهــــم

من ذره بدم از همــــه بیشم کردی

پس مانده بدم از همه پیشم کردی

درمان دل خــــــــــــراب و ریشم کردی

سرمستک و دستک زن خویشم کردی


مولوی

ما در ره عشق تو اسیران بلاییم

ما در ره عشق تو اسیران بلاییم 

کس نیست چنین عاشق بیچاره که ماییم

 

بر ما نظری کن که درین شهر غریبیم 

بر ما کرمی کن که در این شهر گداییم 


زهدی نه که در کنج مناجات نشینیم

وجدی نه که بر گرد خرابات برآییم 


نه اهل صلاحیم و نه مستان خرابیم 

اینجا نه و آنجا نه چه قومیم و کجاییم


حلاج و شانیم که از دار نترسیم 

مجنون صفتانیم که در عشق خداییم


ترسیدن ما چونکه هم از بیم بلا بود 

اکنون ز چه ترسیم که در عین بلاییم 


ما را به تو سری ست که کس محرم آن نیست 

گر سر برود سر تو با کس نگشاییم 


ما را نه غم دوزخ و نه حرص بهشت است 

بردار ز رخ پرده که مشتاق لقاییم


دریاب دل شمس خدا مفتخر تبریز 

رحم آر که ما سوخته داغ خداییم