زخمه بر دل

زخمه بر دل

باشد که قدری بیاسایم
زخمه بر دل

زخمه بر دل

باشد که قدری بیاسایم

احترام بزرگتر



پدرم هرگز ما را نزد و همواره تنبیهات خلاقه‌ای در کف داشت . مثلاً اگر فحش بد می‌دادیم، باید می‌رفتیم و دهان‌مان را سه بار زیر

 شیر آشپزخانه می‌شستیم و اگر فحش خوب می‌دادیم، یک بار. من روزهای پرفحش کودکی‌ام را یادم است که هر چند دقیقه یک

 بار بالای روشویی مستراح ایستاده‌ام و دارم آب می‌گردانم توی دهانم. هم‌زمان، نبردهای مرگباری را هم یادم است که بین خواهران

 و برادرانم به راه می‌افتاد و میادینی که کم از رینگ خونین نداشت.   ادامه مطلب ...