چشمت به چشم ما و دلت پیش دیگریست
جای گلایه نیست! که این رسم دلبریست
هرکس گذشت از نظرت در دلت نشست
تنها گناه آینهها زودباوریست.
"فاضل نظری"
من و تو کودکان سالخورده ای بودیم
که فکر می کردیم عشق
پروانه ای در میان انگشت هایمان است
که هر گاه مشتمان را به رویش وا کنیم
دوباره بر دستهایمان خواهد نشست...
من و تو
فرصتِ زندگیِ هم بودیم
ما
همدیگر را از دست داده ایم...
"مصطفی زاهدی"
از کتاب: دست هایش بوی نرگس می داد