زخمه بر دل

زخمه بر دل

باشد که قدری بیاسایم
زخمه بر دل

زخمه بر دل

باشد که قدری بیاسایم

میپندارم ماه!



به نسیمی همه راه به هم میریزد

کی دل سنگ تو را آه به هم میزیرد؟


سنگ در برکه می اندازم و می پندارم 

با همین سنگ زدن آب به هم میریزد 


عشق بر شانه هم چیدن چندین سنگ است 

گاه میماند و ناگاه به هم میریزد 


آنچه را عقل به یک عمر به دست آورده است 

دل به یک لحظه کوتاه به هم میریزد 


آه! یک روز همین آه تو را میگیرد

گاه یک کوه به یک کاه به هم میریزد



فاضل نظری

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.