زخمه بر دل

باشد که قدری بیاسایم

زخمه بر دل

باشد که قدری بیاسایم

ره میخانه


ره میخانه و مسجد کدام است؟


که هر دو بر من مسکین حرام است


 نه در مسجد گذارندم، که رند است


نه در میخانه کین خمار خام است


 ورای مسجد و میخانه راهیست


بجویید ای عزیزان کین کدام است


 به میخانه امامی مست خفته است


 نمی دانم که آن بت را چه نام است


 برو عطار، آن کو می شناسد؟


 که سر بر کیست؟ سرگردان کدام است

شاعر : عطار


و این تمام زیبایی عشق است

هزار سال هم بگذرد

نگاهت،

غافلگیرم می کند

تو در هر لحظه

هزار اتفاقی

 

پاداش تمام صبوری هایم

تویی که گاهی فاصله این بوسه

تا آن دیدارت،

آنقدر زیاد است

که من باز هم دست و پایم را گم کنم

و خیال کنم که اولین بار است

و این تمام زیبایی عشق است

 "نیلوفر لاری پور"

 

از کتاب: اگر تا هفت بشماری...

نگاه تو

...
نگاه تو
نقش مرا در عاشقانگی ام
انتخاب می کند
زنی که بین مادر و معشوقه
... مردد است

تو باشی
دیگر چه فرقی می کند؟


می توانی
کودکانه بهانه بگیری
یا بگذاری
مردی بی قرار را
در آغوشت پیدا کنم
مردی که با تمام وجود
دلش برای آن غیرممکنی
که در من دیده و از دست خواهد داد
تنگ می شود.

"نیلوفرلاری پور"

تو را فراسوی انتظار می‌خواهم - پل الوار

تو را فراسوی انتظار می‌خواهم
آن سوتر از خودم
و آنقدر دوستت دارم
که دیگر نمی‌دانم
از ما دو تن
کدام یک غایب است !
"پل الوار"

صبوری

 دارم هی پا به پای نرفتن صبوری می‌کنم 

صبوری می‌کنم تا تمام کلمات عاقل شوند 

صبوری می‌کنم تا ترنم نام تو در ترانه کاملتر شود 

صبوری می‌کنم تا طلوع تبسم، تا سهم سایه،‌ تا سراغِ همسایه ... 

صبوری می‌کنم تا مَدار، مُدارا، مرگ ... 

تا مرگ، خسته از دق‌البابِ نوبتم 

آهسته زیر لب ... چیزی، حرفی، سخنی بگوید 

مثلا وقت بسیار است و دوباره باز خواهم گشت! 

...

تا تو دوباره بازآیی 

من هم دوباره عاشق خواهم شد!


"سیدعلی صالحی"