زخمه بر دل

زخمه بر دل

باشد که قدری بیاسایم
زخمه بر دل

زخمه بر دل

باشد که قدری بیاسایم

به جای شعر

شاید الان کنار تو بودم
اگر به جای این‌همه شعر
از کلمات طنابی بافته بودم...

 

"مریم ملک دار"

کاش چون پاییز بودم - فروغ فرخزاد

کاش چون پاییز بودم، کاش چون پاییز بودم
کاش چون پاییز خاموش و ملال انگیز بودم
برگ های آرزوهایم یکایک زرد می شد
آفتاب دیدگانم سرد می شد
آسمان سینه ام پر درد می شد
ناگهان طوفان اندوهی به جانم چنگ می زد
اشکهایم همچو باران
دامنم را رنگ می زد
وه، چه زیبا بود اگر پاییز بودم
وحشی و پر شور و رنگ آمیز بودم
...

"فروغ فرخزاد"


خنده ات - یغما گلرویی

آرزو می کنم خنده ات
تنها به عادت مرسوم
عکس گرفتن نبوده باشد
و تو خندیده باشی
در آن لحظه از ته دل
چرا که خنده تو
جهان را زیبا می کند...

"یغما گلرویی"

شب فرصتی فوق العاده ایست...


.
شب فرصتی فوق العاده ایست
برای اندیشیدن به صورت زیبای تو
به آهنگ صدای تو
و
به خنده های بی بدیل ت
 
به چشمان جادویی تو
که انگار پل زده به کهکشانی دیگر
و منتظرم
هر لحظه
از جهانی دیگر
مهمانی به سراغ مان بیاید

شب که باشد و سکوت
تنها تو به خاطرم آیی

شهرام حاجتی

دلبر شیرین

نشسته در حیاط و ظرف چینی روی زانویش

اناری بر لبش گل کرده سنجاقی به گیسویش


قناری های این اطراف را آسیمه سر کرده

صدای  نازک  برخورد  چینی  با  النگویش


اگر یاس امین الدوله بودم می توانستم

کمی از ساقه هایم را ببندم دور بازویش


مضاعف می کند زیبایی اش را گوشوار آنسان

که در باغی درختی مهربان را  آلبالویش


خسوف  ماه  رخ  داده ست  یا  بالا بلای  من

به روی چهره پاشیده است از ابریشم مویش؟


تو را از من جدا کردند هر باری به ترفندی

یکی با طعنه تلخش یکی با برق چاقویش


قضاوت می کند تاریخ بین خان ده با من

که از من شعر می ماند و از او باغ گردویش


رعیت زاده  بودم  دخترش  را  خان نداد  و  من

هزاران زخم کهنه داشتم این زخم هم رویش

از: حامد عسکری