برای محبوبم
همان که در تمام آهنگ ها
شعرها
فیلم های عاشقانه
عطر حضورش را حس کرده ام
مجبوبم
مردی
اینجا
به اندازه تمام سالهای نبودنت
حرف دارد
محبوبم
هیچگاه نحواستم کسی را شبیه تو کنم
تو همان تجربه ناب عاشق شدنی
تو همان عطر گل های سرخ باغچه ی
مادربزرگی
که تا عمق جان نفوذ کرده
ش.ح
بیقرار توام و در دل تنگم گله هاست
آه !بیتاب شدن عادت کم حوصله هاست
مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب
دردلم هستی و بین من و تو فاصله هاست
آسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد
بال وقتی قفس پرزدن چلچله هاست
بی تو هر لحظه مرا بیم فروریختن است
مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست
باز می پرسمت از مسئله ی دوری و عشق
و سکوت تو جواب همه ی مسئله هاست
من با تو از شوکت نسیم سخن گفتم.
هلیا، ژرف ترین پاک روبیها پیمانی ست با باد.
بگذار باد بروبَد.
بگذار که رستنیها به دست خویش برویند.
از تمام دروازهها، آن را باز بگذار که دروازه بانی ندارد و یکطرفه است به سوی درون.
از تمام خندهها، آن را بستای که جانشین گریستن شده است.
"نادر ابراهیمی"
از کتاب: بار دیگر شهری که دوست می داشتم